زبان یک موجود زنده است

ساخت وبلاگ

مطلب قبلی رو که گذاشتم، خیلی ها شگفت زده شدن که میم بچه لاهیجانه؟ ما خیال می کردیم اون بچه ناف تهرونه...خب!

خیلی ها هم از این که به زبان گیلکی تسلط دارم خوششان آمده بود و به من آفرین گفته بودند که هنوز اصالت خودمو حفظ کردم و هم می فهمم گیلکی رو و هم می تونم حرف بزنم...اما عزیزان! باید بگم در بین بچه های خانواده ما(من و برادر و خواهرم) فقط من هستم که گیلکی حرف زدن را بلدم.وگرنه هم خواهرم و هم برادرم فقط می فهمند و حرف زدن به گیلکی را بلد نیستند.

زبان یک موجود زنده است و این طور نیست که بخواهی زورکی یاد بگیری...تا تو در زندگی خودت یک نقطه لمس واقعی با یک زبان پیدا نکنی هرگز آن را نخواهی آموخت...

نقطه لمس واقعی؟

آره...نقطه لمس واقعی!

این همه آدم دارن توی کلاس زبان و فلان و بهمان می رن و میان...مدرسه ها هم که توی عربی و انگلیسی سنگ تموم گذاشتن...پس قصه چیه؟ چرا وقتی مردم یه خارجی رو می بینن فقط با حرکات دست و پا و چش و ابرو میخوان باهاش حرف بزنن؟

درباره زبان گیلکی هم قصه همینه...

مجتمع فرهنگی ما جماعت ایرانی متمرکز شده روی تهران! نه ایران! البته این قضیه فقط درباره فرهنگ ما نیست، درباره همه چیز ماست، از اقتصاد و سیاست و بازار و همه چیز...

اما من چرا گیلکی یاد گرفتم؟

می دانید من وقتی بچه بودم پدر و مادرم با من گیلکی حرف نمی زدن و خودم زور زدم و یاد گرفتم و اونا(که هر دوتاشون معلم هم بودن) زیاد خوششون نمی یومد بچشون گیلکی بلد باشه! در حالی که خودشون بین خودشون گیلکی حرف می زدن! می گفتن گیلکی حرف زدن سطح سواد بچه رو میاره پایین...اوایل به گیلکی حرف زدن شکسته و بسته من می خندیدن ولی بعدش اخم کردند که دیگه فارسی حرف بزن! تو رو چه به گیلکی حرف زدن...

اما من می فهمیدم نقطه ارتباط بر قرار کردن با بزرگترها و ورود به باشگاه آدم های بالغ از در گیلکی حرف زدن میگذره...

در تهران هم شمالی جماعت می بینم بی هیچ پروایی در ملاء عام باهاش گیلکی حرف میزنم...هر چند می بینم اون بیچاره هی سرخ و سفید میشه و میخواد پنهون کنه شمالیه اما خب...من هم اینجوری دیوونم دیگه!

الان که نگاه می کنم می بینم در و برم توی تهران هیچ تهرونی اصیلی وجود نداره...همه اصالتا یا کردند یا سبزواری یا کرمونی یا اهوازی یا سمنانی یا زنجانی یا...

آره...ارمنیایی که دیده ام همه از چند نسل قبل توی تهرون زندگی کردند اونا هم خودشون میگن ما اصالتا اصفهونی هستیم ما رو به زور آوردن تهرون!(نمی دونم عهد فلان شاه)

اما حاشیه تهرون که میرم می بینم بله! پره از تهرونیای اصیل! از رودهن و بومهن و اینا بگیر تا اونورتر...دیگه خود تهران شده مرکز تاخت و تاز آدمهای تازه نفس...که سرمایه و ایده و ابتکاری دارند و گردش مالیشون بالاست...می تونن خونه های میلیاردی بخرن...می تونن هزینه های تهرون نشینی رو تحمل کنن...اون آقا که براش متاسفم که  عضو شورای شهر تهرانه مثلا که خودشم اصالتا تهرانی نیست، وقتی با کمال پر رویی میاد میگه باید هزینه های زندگی توی تهران رو بالا برد و هر کس نمی تونه از تهران بره حاشیه، چون خودش روی کوهی از پول و رانت و امکان مالی نشسته، واضحه که خیالش از جانب خودش راحته و منظورش بقیه هستن...اینجوری، حتی تهرونیای اصیل هم کم کم دارن کاسه کوزه شونو جمع می کنن و می رن دورتر...حاشیه تهرون میشینن...

مرحوم مرتضی احمدی(همان بازیگر و صداپیشه محبوب دهه شصتی ها) برایم درد دل می کرد که این بچه شهرستونی ها اومدن و واسه ما آقا بالاسر شدن

گفتم چطور؟

گفت:یه کتاب نوشته بودم درباره آوازهای کوچه باغی تهرون و اینو کارشناس وزارت ارشاد ایراد گرفته که کتاب مبتذلیه.خب مرد حسابی تو از لهجت معلومه مال تهرون نیستی...چرا میگی اینا مبتذله؟ تو باید بری روی آوازهای کوچه باغی محل خودتون اظهار نظر کنی...چیزی از فرهنگ اینجا نمی فهمی...

خب...از دنیا رفت و آن کتاب هم چاپ نشد...به همین راحتی...خدابیامرزد...

و اما زبان!

این غیر تهرانیایی که دارن تهران رو فتح می کنن( فتح کردند البته، دارند می بلعند و ایرادی هم بهشون نیست، جبر روزگار و گردش سرمایه این شکلیه و سال ها بعد نوبت بلعیده شدن خودشونم میرسه!) به تهرون که میان، ناگهان خودشونو تهرونی اصیل جا می زنند و همه نشونی هایی که حکایت از غیر تهرونی بودنشون داره از پلاک ماشین تا شماره موبایل  رو عوض می کنن!

حتی دیدم که بعضیاشون هم کلاس می رن که لهجشونو بتونن تهرونی کنن! تا این حد ها! بقیه رو خودتون بفهمین!

خب پس نشون میده زبان ربطی به این نداره که تو کجا به دنیا اومدی! مهم اینه که تو الان کجا هستی؟ فکرت کجاست؟

اینا اومدن تهرون دیگه!

اینجوری میشه که زبان گیلکی کلن مهجور میمونه توی فیزیک شهری و توی روستاها به حیاتش ادامه می ده و البته هر جایی که بویی از فرهنگ روستایی برده باشه...

این روزنامه ای هم که اول پست هستش، مال امروزه...یه روزنامه کردیه...ظاهرا زبان کردی هم دچار همین مساله هست که نسل جدید نمی فهمه کردی رو...خب هر جا به تناسب خودش از این مسائل هست...حتی دیده ام بچه هایی که پدر  و مادرشون ترکن هم توی تهران ترکیو فقط می فهمن و خودشون فقط می تونن فارسی حرف بزنن...خب چرا؟

اما گلیلکی برای من از جنبه ادبیاتی مهمه...نقطه تماس من با گیلکی همین جاست...گیلکی یک زبان از تیره زبان های اوستاییه...اوستایی؟ بله! الان اگه کسی متن اوستای زردشتی ها رو نگاه کنه میبینه چقدر شباهت بین الفاظ و دستور زبان زردشتی و گیلکی هست...خب...چون اعراب که آمده بودند، نتوانستند به آن سوی کوه های البرز نفوذ کنند...زبان مردم ایران قدیم قبل از اعراب در لباس زبان گیلکی به حیات خودش ادامه داد...به نوعی گیلکی به آن زبان فارسی که کورش به آن صحبت می کرد نزدیکتر است تا این زبانی که الان توی تهرون باهاش حرف می زنن!

تاریخ و فرهنگ و زبان...ولش کن...شما خوبید؟

آلزایمر، یعنی فراموشت کرده باشند، تو هم خودت را فراموش کنی...
ما را در سایت آلزایمر، یعنی فراموشت کرده باشند، تو هم خودت را فراموش کنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : relations-philosophy بازدید : 89 تاريخ : جمعه 3 اسفند 1397 ساعت: 23:36