خوابهایت را به من بگو

ساخت وبلاگ
-میترسم

-از چی؟

-که خوابمو بهت بگم

-خب...نگفتنش چیزی رو حل نمی کنه...بگو

-تو آدم عجیبی هستی دکتر...

-چطور؟

-تا حالا کسی رو ندیده بودم که اینجوری کار کنه

-چجوری؟

-روی خوابا

-پس چرا به من بی اعتمادی؟چرا خواباتو بهم نمی گی؟

-نه ...ایراد از شما نیس دکتر

-پس چیه؟

-میترسم

-از چی؟

-از خوابای خودم...حتی نمی خوام به زبون بیارمشون

سال 96 و زلزله کرمانشاه...من به عنوان یک روانشناس و پژوهشگر اجتماعی  و هم به عنوان یک نیروی کمکی برای یاری زلزله زده ها رفتم...بعد از سانحه، ضربه روحی ناشی از آن عمیق تر از ضایعات مادی و جسمی می تواند ویرانگر شود...در آن جا با کاف آشنا شدم.جوانی ورزشکار که در فوتبال مهارتی شگفت داشت ... که در اثر زلزله دچار ضایعه نخاعی شده بود...خب..من طبق همان روش خودم یعنی خوابنگاری و روزنگاری باهاش کار می کردم...

کاف از اون پسرهای پر شر و شور بود که یه جا آرام نمی گرفت و با وجود ضایعه نخاعی روحیه اش حسابی بالا بود و بیمارستان را روی سرش گذاشته بود از بس با همه شوخی می کرد و می خندید.کنجکاو شدم چرا؟ متوجه شدم که در دو سه روز گذشته چند نفر از مسئولین و چند تا از این فوتبالیستای معروف آمده بودند سراغش و بهش وعده های مساعد داده بودند...خب...چه بهتر! برای روحیه اینجور آدمی از این بهتر نمی شود کار کرد! دمشان گرم! کار مرا هم آسان کرده بودند!

چند روزی توی بیمارستانی که کاف بستری بود اقامت داشتم و بعد باید به منطقه ای دیگر می رفتیم برای روانکاوی زلزله زده های آسیب دیده...مخصوصا که زن ها و بچه ها هدف های اصلی ما بودند....روز اخری که توی ان بیمارستان بودیم، کاف بهم گفت:میم! من همش یه کابوس تکراری میبینم!

گفتم:بگو

گفت:همش خواب میبینم این بیمارستانی که توش بستری هستم دارد خراب میشود و میریزد!

مکث کردم....من برای روحیه دادن آمده بودم نه این که روحیه اش را خراب کنم اما نباید به او دروغ می گفتم.واضح و صریح گفتم:تفسیرش اینه که به هیچکدوم از وعده هایی که بهت می دن عمل نمی کنن

زد زیر خنده! گفت:مگه میشه؟ آقای ...... (اسم یکی از مسئولین) اشاره کنه بودجه کل فدراسیون فوتبالو میریزن به حسابم! مگه میشه وعده ای که بهم داده رو عملی نکنه؟ آقای .....(اسم یکی از فوتبالیستا و مربی های مطرح) رو همه توی فوتبال مملکت به اسمش قسم میخورن...مگه واسه اون کاری داره که وعده ای که داده رو عملی کنه؟ میم شوخیت گرفته؟

-من توی کارم با کسی شوخی ندارم کاف جان! جدی جدی هستم!

-شما روانشناسا هم گاهی یه چیزایی میگید! حسودیت شده که آقای ......  و ....... بهم وعده دادن؟اونا رفیقای منن حالا!

-رفیق؟ اونا اومدن باهات سلفی گرفتن و رفتن! رفیق کجا بود؟ نه کاف! به جای این حرف ها به دستور العمل من گوش کن!

-ای حسود! حالا چیه دستورالعملت؟

-از همین امروز پیگیر انجام وعده های اونا باش..چه می دونم با دفترشون یا شماره موبایلشون تماس بگیر و هی خودتو معرفی کن و وعده اونا رو یاد آوری کن! شاید این از تحقق پیدا کردن اون کابوس جلوگیری کنه!

-چی شد که یه اینجور حرفی می زنی؟

-بر اساس خوابنگاری خودته! خوابنگاریت میگه کسایی که بهشون اعتماد کردی و خودتو به اونا سپردی فراموشت می کنن!

-از ریختن ساختمون بیمارستان توی خوابم به این نتیجه رسیدی؟

-این تفسیر خوابته!

-تفسیر چی؟ من تازگی از زیر آوار زلزله بیرون کشیده شدم...معلومه که یه اینجور خوابی می بینم...

-نه کاف! حرفمو گوش کن پسر خوب!میخوای من رفتم تهران پیگیر وعده های اونا به تو باشم؟

-نه...نه...آبروریزی نکن! خودشون می دونن! با این کارت فقط نشون می دی من چه آدم ندید بدیدی هستم که ظرفیت نداشتم یکی بیاد بهم وعده بده...کلاسمو نیار پایین دکتر...

کاف بیچاره! راست می گفت! هرگز توی خوابش هم نمی دید که اینایی که فقط توی روزنامه ها و تلویزیون دیده بود یه روزی بیان دیدنش! زلزله و مصدوم شدن او در زلزله این موقعیت خاص را برایش ایجاد کرده بود.او دچار نوعی حالت سرخوشی بود!

هفته پیش با من تماس گرفت...گله کرد که چرا شماره ات توی شبکه های اجتماعی نیست که اونجا برات پیام بفرستم؟هزینه تماس تلفنی با تو را هم ندارم حتی!

قطع کردم و خودم باهاش تماس گرفتم...گفتم: چه خبرا پسر؟یه سال و نیمه ازت بی خبرم!

گفت:حق با تو بود! اونا فراموشم کردن و به هیچ کدوم از وعده ها عمل نکردن! یاد حرف تو افتادم که گفتی می تونی بری برام پیگیر بشی!

خواستم بگویم این حرفم برای آن موقع بود که تو آن خواب را دیده بودی و من بر اساس خواب خودت متوجه شده بودم که باید این اقدام را انجام دهیم نه الان! الان باید بدانم خوابهای جدیدی که دیده ای چه هست و بر اساس آن دستورالعمل بدهم...اما نگفتم!

گفتم باشه...فقط تو هم یه قول بهم بده!

-چه قولی؟

-خواب هاتو بهم بگو...خوابایی که جدیدا دیدی...

-میترسم

-از چی؟

-که خوابمو بهت بگم

-خب...نگفتنش چیزی رو حل نمی کنه...بگو

-تو آدم عجیبی هستی دکتر...

آلزایمر، یعنی فراموشت کرده باشند، تو هم خودت را فراموش کنی...
ما را در سایت آلزایمر، یعنی فراموشت کرده باشند، تو هم خودت را فراموش کنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : relations-philosophy بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 2 خرداد 1398 ساعت: 20:54