-خب...پس اون کتاب رو گم کردی؟

ساخت وبلاگ

-آره...و دیگه مثلش رو نتونستم پیدا کنم

-خب توی اینترنت پی دی اف چاپ قدیم اون کتاب هست! نیست؟

-نه! نمی شه! من خود اون کتابو میخوام...همونو...نه حتی یه نسخه از همون چاپ رو...خودشو...همونی که مادرم بهم هدیه داده بود...اما پیدا نمیشه!

-مادرت به رحمت خدا رفته؟

-نه زنده ست...چطور؟

-پس خاطره گرایی نیست...نوستالژی بازی نیست...وسواس پیدا کردی!

-ببین! همون نسخه قدیمی رو می خوام اما نیست

-وسواسه.دچار شیء پرستی شدی! توتم پرستی!مطالب کتابه برات مهم نیس...تو فیزیک و شیئیت اون کتابو میخوای...

-فیتیش منظورته دکتر؟

-اوه!خودت که دیگه اوستایی! البته فیتیش درباره تعلقات سکشواله نه تعلق خاطر به یه کتاب کودکانه...

-نمی دونم! از وفتی اون کتاب رو توی اسباب کشی گم کردم دیگه انگار یه تیکه از هویتم گم شده! دیوانه وار می گردم تا همون کتابو پیدا کنم!

-کجاها؟

-دست دوم فروشی ها! کتابفروشی های خیابون انقلاب...هر جا

-که یعنی شاید یک نفر اون کتابه رو پیدا کرده باشه و فروخته باشه و اینا؟

-هر چی! من اون کتابو می خوام.خودشو!

-عجباااااا!

-واقعا رفتارم برای تو عجیبه؟

-نه خب ولی این که یک کتابو توی بچگی گم کنی و بعد از 27 سال هنوز یادت باشه و با وجود طی مراحل مختلف توی زندگیت، از عوض کردن چند تا رشته تحصیلی و بلاخره فارغ التحصیلی دانشگاه گرفته تا ازدواج و طلاق و باز هم ازدواج مجدد و چند تا شغل عوض کردن، هنوز گیر از دست دادن اون کتابه باشی برام جالبه!

-می دونی دکتر؟

-ها؟

-گاهی فکر می کنم اگه اون کتاب گم نشده بود الان من چند تا رشته دانشگاهی عوض نکرده بودم.چند تا شغل عوض نکرده بودم.زن اولمو طلاق نداده بودم...می فهمی؟

سکوت می کنم و خیره نگاهش می کنم.ادامه می دهد: گاهی نبودن یه چیز، ریتم و تمرکز کل زندگیت رو به هم می زنه.مث نبودن یه آجر که می تونه در امتداد بالا رفتن چینش دیوار یه فرو رفتگی عمیق درست کنه!

-همون ضرب المثل تا ثریا می رود دیوار کج؟

-چه می دونم...یادمه حتی یه بار اون اوایل که دانشگاه قبول شدم رفتم سراغ همون خونه که ازش اسباب کشی کردیم و اون کتاب همونجا گم شد...

-انتظار داشتی کتابه همونجا باشه؟

-نه خب اما وقتی دیدم اونجا رو کوبیدن و آپارتمان ساختن خیلی برام سنگین تموم شد..

-خب؟

-تازه شم...هفته پیش دوباره رفتم اونجا!

-دیگه چرا؟

-نمی دونم.اما دیدم بازم دارن اونجا رو می کوبن!یه برج می خوان بسازن!

- و تو باز امیدواری اون کتابه شاید اونجا باشه؟

- هنوز امیدوارم!

آلزایمر، یعنی فراموشت کرده باشند، تو هم خودت را فراموش کنی...
ما را در سایت آلزایمر، یعنی فراموشت کرده باشند، تو هم خودت را فراموش کنی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : relations-philosophy بازدید : 91 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 21:52